درخواست اصلاح

محمدرضا شفیعی کدکنی

از دانشنامه ویکیدا
تصویر محمدرضا شفیعی کدکنی در کنار گل‌های شمعدانی
تصویر محمدرضا شفیعی کدکنی در کنار گل‌های شمعدانی
اطلاعات شخصی
نام(های): محمدرضا شفیعی کدکنی
لقب(ها): م. سرشک
تاریخ تولد: ۱۹ مهر ۱۳۱۸
محل تولد: کدکن خراسان
تحصیلات: دکترا زبان و ادبیات فارسی
پیشه: شاعر، ادیب، نویسنده، پژوهشگر، استاد دانشگاه، محقق
نام پدر: میرزا محمد
نام مادر: فاطمه
فرزندان: ۳ فرزند

محمدرضا شفیعی کَدْکَنی یکی از شعرای معاصر به نام ایران است که با تخلص م. سرشک نیز شناخته می شود. محمدرضا شفیعی کدکنی در ۱۹ مهر ۱۳۱۸ در شهر کدکن از توابع استان خراسان به دنیا آمد. شفیعی کدکنی ادیب، نویسنده، پژوهشگر، استاد دانشگاه و شاعر است.

پدر وی روحانی بود و محمدرضا تحت نظر پدر خود سواد و ادبیات عرب را آموخت. او بسیار مستعد بود و در پایان هفت سالگی می‌توانست تمام الفیهٔ ابن مالک را از حفظ بخواند. او فراگیری فقه و کلام را نزد شیخ هاشم قزوینی آغاز کرد و پس از آن به محضر سید محمدهادی میلانی رفت که در این دوره با سید علی حسینی خامنه همکلاس بود.

شفیعی کدکنی تصمیم به تحصیل در دانشگاه گرفت و با کسب رتبه اول کنکور وارد دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد شد. و این رشته را تا مقطع دکترا ادامه داد.

وی از سال ۱۳۴۸ تا کنون به عنوان مدرس در دانشکاه تهران مشغول به کار است.

کلاس درس شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران
کلاس درس شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران

شفیعی کدکنی در قالب‌های مختلفی شعر سروده‌است. در ابتدا اشعار را به شیوه قدمایی می‌سرد و پس از آن به شعر نیمایی علاقمند شد اشعار متعددی در این قالب سرود. اولین مجموعه شعر او که موجب شهرت او شد، در کوچه باغ‌های نشابور بود. او همچنین محقق و پژوهشگر ادبی است و در این زمینه نیز آثار فراوانی دارد. مخاطبین و مشتقان کلاس‌های درس او در دانشگاه تهران بی‌شمار هستند و همواره یکی از شلوغ‌ترین کلاس‌ها متعلق به او است.

شفیعی کدکنی از میان شاگردان خود شاعران و نویسندگان مطرحی به ادبیات ایران معرفی کرد که از جمله آنها می توان به قیصر امین پور، سید حسن حسینی، علیرضا بدیع و... اشاره کرد.

محمدرضا شفیعی کدکنی در مهرماه ۱۳۹۸ «نشان عالی هنر برای صلح» را از هفتمین دورهٔ جشنوارهٔ بین‌المللی هنر برای صلح دریافت کرد.

مجموعه اشعار شفیعی کدکنی

  1. زمزمه‌ها ۱۳۴۴
  2. شبخوانی ۱۳۴۴
  3. از زبان برگ ۱۳۴۷
  4. در کوچه‌باغ‌های نشابور ۱۳۵۰
  5. بوی جوی مولیان ۱۳۵۶
  6. از بودن و سرودن ۱۳۵۶
  7. مثل درخت در شب باران ۱۳۵۶
  8. هزارهٔ دوم آهوی کوهی ۱۳۷۶
  9. طفلی به نام شادی ۱۳۹۹

نمونه غزل

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم

وین دردِ نهان سوز نهفتن نتوانم

تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت

من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه

گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم

با پرتوِ ماه آیم و چون سایه ی دیوار

گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها

چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم

فریاد ز بی مهری ات ای گل که درین باغ

چون غنچه ی پاییز شکفتن نتوانم

ای چشمِ سخن گوی تو بشنو ز نگاهم

دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم

نمونه شعر نیمایی

کلماتم را

در جوی سحر می‌شویم

لحظه‌هایم را

در روشنی باران‌ها

تا برای تو شعری بسرایم، روشن

تا که بی‌دغدغه، بی‌ابهام

سخنانم را در حضور باد

این سالک دشت و هامون

با تو بی‌پرده بگویم

که تو را

دوست می‌دارم تا مرز جنون.